۲۰ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۰ آبان ۱۴۰۳ - ۱۴:۴۲
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۶۹۹۰۴
تاریخ انتشار: ۱۷:۵۵ - ۲۲-۰۹-۱۴۰۱
کد ۸۶۹۹۰۴
انتشار: ۱۷:۵۵ - ۲۲-۰۹-۱۴۰۱

تعجب مجری از برگزاری مناظره در دانشگاه؛ گویی شق القمر شده باشد! 

تعجب مجری از برگزاری مناظره در دانشگاه؛ گویی شق القمر شده باشد! 
قدیمی‌ها می‌گفتند "خنده بر هر درد بی درمان دواست" اما حالْ می‌نویسم که "گفت‌وگو دوای هر درد اجتماعی است"؛ اگر البته دیر نشده باشد.
 
عصر ایران؛ مصطفی داننده- مناظره محسن برهانی عضو هیئت علمی دانشگاه تهران  و جلیل محبی هیئت علمی مرکز پژوهش‌های مجلس  با موضوع «محاربه در فقه و قانون» در دانشگاه امام صادق برگزار شد.
 
در این نوشتار کاری به حرف‌های ردو بدل شده میان این دو استاد حقوق ندارم، اما از نظر عقلی به عنوان بیننده مناظره با استدلال‌های برهانی موافق بودم. نکته جالب توجه در این مناظره اما تاکید مجری - که خود عضو هیأت علمی پژوهشگاه قوه قضاییه بود-  و هر دو مهمان این برنامه بر این بود که اتفاقی بی‌سابقه در حال رخ دادن است و باید قدر آن را دانست. 
 
عجیب نیست؟ گفت‌وگوی دو استاد در مورد مسائل حقوقی در دانشگاه تبدیل به یک امر غریب شده و گویی شق القمری اتفاق افتاده است.
 
این رفتار نشان می‌دهد که جامعه ایران چقدر از گفت‌وگو دور است. عمده بحران‌های اجتماعی نیز که امروز با آن سروکار داریم ریشه گرفته از همین مونولوگ محور بودن جامعه است. همه دوست دارند خودشان متکلم وحده باشند و دیگران گوش بسپارند و هیچ نپرسند. 
 
یک نمونه کوچک از این رفتار را در منبرهای مذهبی می‌توانید ببیند. منبری خطابه خود را شروع می‌کند و بعد همه گوش می‌دهند و بدون اینکه به سوال‌های ایجاد شده احتمالی پاسخ داده شود، منبر به پایان می‌رسد و بعد از یک مداحی، مردم به خانه‌های‌شان می‌روند. 
 
حتی در کلاس‌های دانشگاه هم شاهد برقراری دیالوگ نیستیم. در علوم انسانی که معمولا فرضیه‌ها با گفت‌وگو و کنکاش به نتیجه می‌رسند، اساتید ترجیح می‌دهند بدون چالش، فقط حرف بزنند و کاری به نظر دانشجوها نداشته باشند.
 
متاسفانه در جمع خانواده‌ها هم می‌بینم که گفت‌وگو شکل نمی‌گیرد. برای آینده فرزندشان تصمیم می‌گیرند بدون اینکه نظر او را بخواهند و این دقیقا زمانی است که نسل تازه با گفت‌وگو غریبه می‌شود، چون یاد نگرفته است که می‌شود با حرف زدن به نتیجه رسید.
 
بله مشکل جامعه ایران این است که "خود حق پنداری" باعث شده صداها به هم نرسد و همه خود را حق مطلق بپندارند که هیچ احدی اجازه ندارد در مورد آنها و نظرات‌شان حرف بزند. 

واکنش دانشجویان حاضر در جلسه این مناظره را ببیند. اصلا برای نشنیدن به آن جلسه آمده بودند و می‌خواستند از اساتید خود حمایت کنند. البته برخورد خوب این دو استاد حقوق، فضای هیجانی را از دانشجویان گرفت و آنها به اجبار مجبور شدن که بشنوند و کمتر سوت و کف بزنند. 
 
اگر اهل شنیدن بودیم، خیلی از مسائل حل نشده امروز جامعه، تبدیل به غده سرطانی نمی‌شد. هنوز هم که هنوز است برخی تریبون‌دارها زمین را به زمان می‌رسانند تا گفت‌وگو در این کشور شکل نگیرد. از نظر آنها همه محکوم و منحرف هستند به جز خودشان و کسانی که مثل آنها فکر می‌کنند. 
 
اگر صداوسیما به جای اینکه سخنگوی جریانی خاص باشد، صدای همه مردم بود، امروز درخت بدبینی چنین در جامعه ریشه نمی‌دواند. 
 
آری، قدیمی‌ها می‌گفتند "خنده بر هر درد بی درمان دواست" اما حالْ می‌نویسم که "گفت‌وگو دوای هر درد اجتماعی است"؛ اگر البته دیر نشده باشد.
 
وقتی سرطان به جان آدمی افتاد دیگر معلوم نیست درمان جواب دهد و آدمی بتواند به زندگی عادی خود باز گردد.
ارسال به دوستان